هوای خنک و مرطوب سحرگاهی جنگل را فرا گرفته است. همهجا ساکت است و فقط صدای خشخش برگها از بالای درخت به گوش میرسد. لابهلای برگهای سبز درختها چند تا صورت کوچک خسته با چشمهای براق، که دورش را سایه سیاهی گرفته است، به چشم میخورد.چشمهایشان را برهم میزنند، خمیازهای میکشند، خرخر میکنند و بالاخره جانورانی به بزرگی گربه، به سرعت از تنه درختها پایین میآیند؛ یکی بعد از دیگری، پشت سر هم.
صبح زود است و نخستین پرتوهای نور خورشید، تازه روی زمین افتاده است. میمونها درست در نقطههایی مینشینند که از تابش نور خورشید گرم شده. انگار چهار زانو نشستهاند و دستهایشان را روی زانوهایشان قرار دادهاند. گرمای خورشید لذتبخش است. این نوع میمونها باید گرما را برای یک روز تازه در منطقه جنوب ماداگاسکار ذخیره کنند!
بچهها، پس از تولد تا سه ماه مهمان کول مادر، خالهها و عمهها هستند
امروزه از این نوع میمون ها ، که «کاتاس» نام دارند و از گونههای لمورهاهستند، فقط در جزیره ماداگاسکار، واقع در شرق قاره آفریقا، زندگی میکنند.
لمورها گروهی از میمونها هستند که دمهای حلقهای بلندی دارند. واژه لمور به معنای شبح و روح است و این نام به خاطر صدای عجیب این میمونهاست. صدای آنها شبیه گریه و ناله است.
«کاتاس»ها بیشتر از آن که شبیه میمون باشند، شبیه گربه، روباه یا حتی خرس هستند. این جانوران زیبا خیلی پرتحرک و بازیگوش هستند.
میمونهای ماداگاسکاری یا «کاتاسها»، در گروههای 6 تا 12تایی، در قلمروهایشان که با مرزهای نامریی مشخص شده است، زندگی میکنند. ارتباط این حیوانها با همدیگر، بیشتر از طریق حرکت های مختلف است، مقابل هم میایستند، میپرند و... اما به ندرت پیش میآید که دهانشان را باز کنند و اغلب ساکت و خاموش هستند.
اما وقتی صدایشان در میآید، میومیو میکنند، وقتی هیجان زده میشوند، زوزه میکشند و وقتی یک پرنده شکاری را میبینند از ترس جیغ میزنند.بیش از 28 صدای مختلف از این نوع میمونها شنیده شده است.
لمورها مهارت عجیبی در بالا رفتن از درختها دارند؛ فرم پنجههای پاهای عقب، کمک بزرگی به آنهاست
در بین گلههای میمون ماداگاسکاری نظم عجیبی وجود دارد. سردسته هر گروه برخلاف سایر انواع میمونها، یک میمون ماده است.
همیشه در ماه شهریور، قبل از شروع فصل باران، بچهها به دنیا میآیند. هر میمون ماده فقط یک بچه در هر سال به دنیا میآورد. بچه میمونها به محض تولد، به بدن مادرشان میچسبند، اما بعد از حدود سه روز که کمی بزرگتر میشوند، آرام آرام به پشت مادر منتقل میشوند. «آهان، اینجا راحتتر است!» و به تدریج به روی کول خالهها و عمههایشان میروند. حدود سه ماه طول میکشد که بچه میمونها بتوانند روی پای خودشان بیایستند. از این زمان است که باید با گله همراه شوند و به دنبال غذا به این سو و آن سو بروند.
میمونهای ماداگاسکاری، همهچیز میخورند؛ برگ درختها، میوهها، دانههای گیاهان، انواع کرمها، حشرهها و حتی گاهی هم عنکبوت! وقتی گله میمونهای ماداگاسکاری حرکت میکنند، دمهای راه راه آنها، که شبیه علامت تعجب است، به طرف بالا قرار میگیرد. این دم زیبا، بیش از هر چیز به حفظ تعادل حیوان در بالا رفتن از درخت کمک میکند. مثلاً هنگام پریدن از یک درخت به درخت دیگر، دم بلند است که مسیر پرواز را تعیین و هدایت میکند.
میمونهای ماداگاسکاری گونهای از لمورها هستند؛ پوزه این حیوان هیچ شباهتی به میمون ندارد
البته وقتی بین دو تا میمون ماداگاسکاری دعوا میشود، این دمها به وسیله دفاعی تبدیل میشود و طرفهای دعوا دمهایشان را به صورت یکدیگر میزنند و سپس از غدهای در زیر دمشان، ماده بدبویی را متصاعد میکنند.
به ندرت بین میمونهای ماداگاسکاری جنگی اتفاق میافتد. این میمونها، علاقهای به دعوا ندارند. اغلب آرام و خاموش دور هم جمع میشوند و شپشهای یکدیگر را میجویند و میخورند.
*
با تاریک شدن هوا، همه با هم، دستهجمعی از درخت بالا میروند و در بالاترین نقطه ممکن، ر حالی که گروهی به یکدیگر چسبیدهاند، به خواب میروند.
کریستین برتراند